الم شنگه
مرا از بند آویزان کنید سروته شاید فکرش از سرم بی افتد.......
سخت است وقتی از شدت بغض گلو درد بگیری وهمه بگویند !!!لباس گرم بپوش... ++++ +++ ++ + قهوه دنیا ......هر دو را چشیدم .....فرقی میانشان نیست. ++++ +++ ++ + می آید.... وبه تنهایی ام پایان میدهد... آمد... اما رفت وبه زندگی ام پایان داد.. +++++ ++++ +++ ++ + من باز مانده ی یک قصهام...! همان "یکی" که هیچ وقت نبود...! ++++ +++ ++ + هی رفیق می دانی؟ این روزها شبیه فاحشه ای شده ام که افکار حر خوردهاش را با دستانش ارضا میکند... وبه ارگاسم رسیدن مغزش تنها با همدم اوست... همیشه خزان گلی
نظرات شما عزیزان:
Power By:
LoxBlog.Com |